علائم تجاری

قانون اجراي احكام مدني | دفتر حقوقی موکل

 

فصل اول: قواعد عمومي

 

مبحث اول: مقدمات اجرا

 

ماده 1- هيچ حكمي از احكام دادگاههاي دادگستري به موقع اجرا گذارده نميشود مگر اين كه قطعي شده يا قرار اجراي موقت آن در مواردي كه قانون معين ميكند صادر شده باشد.

ماده 2- احكام دادگاههاي دادگستري وقتي به موقع اجرا گذارده ميشود كه به محكومعليه يا وكيل يا قائممقام قانوني او ابلاغ شده و محكومله يا نماينده و يا قائممقام قانوني او كتباً اين تقاضا را از دادگاه بنمايد.

ماده 3- حكمي كه موضوع آن معين نيست قابل اجراء نميباشد.

ماده 4- اجراي حكم با صدور اجراييه به عمل ميآيد مگر اين كه در قانون ترتيب ديگري مقرر شده باشد.

در مواردي كه دادگاه جنبه اعلامي داشته و مستلزم انجام عملي از طرف محكومعليه نيست از قبيل اعلام اصالت يا بطلان سند اجراييه صادر نميشود همچنين در مواردي كه سازمانها و مؤسسات دولتي و وابسته به دولت طرف دعوي نبوده ولي اجراي حكم بايد به وسيله آنها صورت گيرد صدور اجراييه لازم نيست و سازمانها و مؤسسات مزبور مكلفند به دستور دادگاه حكم را اجرا كنند.

ماده 5- صدور اجراييه با دادگاه نخستين است.

ماده 6- در اجراييه نام و نام خانوادگي و محل اقامت محكومله و محكومعليه و مشخصات حكم و موضوع آن و اين كه پرداخت حق اجرا به عهده محكومعليه ميباشد نوشته شده و به امضاء رئيس دادگاه و مدير دفتر رسيده به مهر دادگاه ممهور و براي ابلاغ فرستاده ميشود.

ماده 7- برگهاي اجراييه به تعداد محكومعليهم به علاوه دو نسخه صادر ميشود يك نسخه از آن در پرونده دعوي و نسخه ديگر پس از ابلاغ به محكومعليه در پرونده اجرايي بايگاني ميگردد و يك نسخه نيز در موقع ابلاغ به محكومعليه داده ميشود.

ماده 8- ابلاغ اجراييه طبق مقررات آيين دادرسي مدني به عمل ميآيد و آخرين محل ابلاغ به محكومعليه در پرونده دادرسي براي ابلاغ اجراييه سابقه محسوب است.

ماده 9- در مواردي كه ابلاغ اوراق راجع به دعوي طبق ماده 100 قانون آيين دادرسي مدني به عمل آمده و تا قبل از صدور اجراييه محكومعليه محل اقامت خود را به دادگاه اعلام نكرده باشد مفاد اجراييه يك نوبت به ترتيب مقرر در مادتين 118 و 119 اين قانون آگهي ميگردد و ده روز پس از آن به موقع اجرا گذاشته ميشود. در اين صورت براي عمليات اجرايي ابلاغ يا اخطار ديگري به محكومعليه لازم نيست مگر اين كه محكومعليه محل اقامت خود را كتباً به قسمت اجرا اطلاع دهد. مفاد اين ماده بايد در آگهي مزبور قيد شود.

ماده 10- اگر محكومعليه قبل از ابلاغ اجراييه محجور يا فوت شود اجراييه حسب مورد به ولي: قيم، امين، وصي، ورثه يا مدير تركه او ابلاغ ميگردد و هرگاه حجر يا فوت محكومعليه بعد از ابلاغ اجراييه باشد مفاد اجراييه و عمليات انجام شده به وسيله ابلاغ اخطاريه آنها اطلاع داده خواهد شد.

ماده 11- هر گاه در صدور اجراييه اشتباهي شده باشد دادگاه ميتواند رأساً يا به درخواست هر يك از طرفين به اقتضاي مورد اجراييه را ابطال يا تصحيح نمايد يا عمليات اجرايي را الغاء كند و دستور استرداد مورد اجرا را بدهد.

مبحث دوم: دادورزها (مأمورين اجرا)

ماده 12- مدير اجرا تحت رياست و مسئوليت دادگاه انجام وظيفه ميكند و به قدر لزوم و تحت نظر خود دادورز (مأمور اجرا) خواهد داشت.

ماده 13- اگر دادگاه دادورز (مأمور اجرا) نداشته باشد و يا دادورز (مأمور اجرا) به تعداد كافي نباشد ميتوان احكام را به وسيله مدير دفتر يا كارمندان ديگر دادگاه يا مأمورين شهرباني يا ژاندارمري اجراء كرد.

ماده 14- در صورتي كه حين اجراي حكم نسبت به دادورزها (مأمورين اجرا) مقاومت يا سوء رفتاري شود ميتوانند حسب مورد از مأمورين شهرباني، ژاندارمري و يا دژباني براي اجراي حكم كمك بخواهند، مأمورين مزبور مكلف به انجام آن ميباشند.

ماده 15- هر گاه مأمورين مذكور در ماده قبل درخواست دادورز (مأمور اجرا) را انجام ندهند دادورز (مأمور اجرا) صورتمجلسي در اين خصوص تنظيم ميكند تا توسط مدير اجرا براي تعقيب به مرجع صلاحيتدار فرستاده شود.

ماده 16- هر گاه نسبت به دادورز (مأمور اجرا) حين انجام وظيفه توهين يا مقاومت شود مأمور مزبور صورت مجلسي تنظيم نموده به امضاء شهود و مأمورين انتظامي (در صورتي كه حضور داشته باشند) ميرساند.

ماده 17- كساني كه مانع دادورز (مأمور اجرا) از انجام وظيفه شوند علاوه بر مجازات مقرر در قوانين كيفري مسئول خسارات ناشي از عمل خود نيز ميباشند.

ماده 18- مديران و دادورزها (مأمورين اجرا) در موارد زير نميتوانند قبول مأموريت نمايند.

1- امر اجرا راجع به همسر آنها باشد.

2- امر اجرا راجع به اشخاصي باشد كه مدير و يا دادورز (مأمور اجرا) با آنان قرابت نسبي يا سببي تا درجه سوم دارد.

3- مدير يا دادورز (مأمور اجرا) قيم يا وصي يكي از طرفين يا كفيل امور او باشد.

4- وقتي كه امر اجرا راجع به كساني باشد كه بين آنان و مدير يا دادورز (مأمور اجرا) يا همسر آنان دعوي مدني يا كيفري مطرح است.

در هر يك از موارد مذكور در اين ماده اجراي حكم از طرف رئيس دادگاه به مدير يا دادورز (مأمور اجرا) ديگري محول ميشود و اگر در آن حوزه مدير يا مأمور ديگري نباشد اجراي حكم به وسيله مدير دفتر يا كارمند ديگر دادگاه يا حسب مورد مأموران شهرباني و ژاندارمري به عمل خواهد آمد.

مبحث سوم: ترتيب اجرا

ماده 19- اجراييه به وسيله قسمت اجرا دادگاهي كه آن را صادر كرده به موقع اجرا گذاشته ميشود.

ماده 20- هر گاه تمام يا قسمتي از عمليات اجرايي بايد در حوزه دادگاه ديگري به عمل آيد مدير اجرا انجام عمليات مزبور را به قسمت اجرا دادگاه آن حوزه محول ميكند.

ماده 21- مدير اجرا براي اجراي حكم پروندهاي تشكيل ميدهد تا اجراييه و تقاضاها و كليه برگهاي مربوط، به ترتيب در آن بايگاني شود.

ماده 22- طرفين ميتوانند پرونده اجرايي را ملاحظه و از محتويات آن رونوشت يا فتوكپي بگيرند هزينه رونوشت يا فتوكپي به ميزان مقرر در قانون آيين دادرسي مدني اخذ ميشود.

ماده 23- پس از ابلاغ اجراييه مدير اجراء نام دادورز (مأمور اجرا) را در ذيل اجراييه نوشته و عمليات اجرايي را به عهده او محول ميكند.

ماده 24- دادورز (مأمور اجرا) بعد از شروع به اجرا نميتواند اجراي حكم را تعطيل يا توقيف يا قطع نمايد يا به تأخير اندازد مگر به موجب قراردادگاهي كه دستور اجراي حكم را داده يا دادگاهي كه صلاحيت صدور دستور تأخير اجراي حكم را دارد يا با ابراز رسيد محكومله دائر به وصول محكوم به يا رضايت كتبي او در تعطيل يا توقيف يا قطع يا تأخير اجراء.

ماده 25- هر گاه در جريان اجراي حكم اشكالي پيش آيد دادگاهي كه حكم تحت نظر آن اجراء ميشود رفع اشكال مينمايد.

ماده 26- اختلاف ناشي از اجراي احكام راجع به دادگاهي است كه حكم توسط آن دادگاه اجرا ميشود.

ماده 27- اختلافات راجع به مفاد حكم همچنين اختلافات مربوط به اجراي احكام كه از اجمال يا ابهام حكم يا محكوم به حادث شود در دادگاهي كه حكم را صادر كرده رسيدگي ميشود.

ماده 28- رأي داوري كه موضوع آن معين نيست قابل اجراء نميباشد.

مرجع رفع اختلاف ناشي از اجراي رأي داوري دادگاهي است كه اجراييه صادر كرده است.

ماده 29- در مورد حدوث اختلاف در مفاد حكم هر يك از طرفين ميتواند رفع اختلاف را از دادگاه بخواهد. دادگاه در وقت فوقالعاده رسيدگي و رفع اختلاف ميكند و در صورتي كه محتاج رسيدگي بيشتري باشد رونوشت درخواست را به طرف مقابل ابلاغ نموده طرفين را در جلسه خارج از نوبت براي رسيدگي دعوت ميكند ولي عدم حضور آنها باعث تأخير رسيدگي نخواهد شد.

ماده 30- درخواست رفع اختلاف موجب تأخير اجراي حكم نخواهد شد مگر اين كه دادگاه قرار تأخير اجراي حكم را صادر نمايد.

ماده 31- هر گاه محكومعليه فوت يا محجور شود عمليات اجرايي حسب مورد تا زمان معرفي ورثه، ولي، وصي، قيم محجور يا امين و مدير تركه متوقف ميگردد و قسمت اجرا به محكومله اخطار ميكند تا اشخاص مذكور را با ذكر نشاني و مشخصات كامل معرفي نمايد و اگر مالي توقيف نشده باشد دادورز (مأمور اجرا) ميتواند به درخواست محكومله معادل محكوم به از تركه متوفي يا اموال محجور توقيف كند.

ماده 32- حساب مواعد مطابق مقررات آيين دادرسي مدني است و مدتي كه عمليات اجرايي توقيف ميشود به حساب نخواهد آمد.

ماده 33- هر گاه محكومعليه بازرگان بوده و در جريان اجراء ورشكسته شود مراتب از طرف مدير اجرا به اداره تصفيه يا مدير تصفيه اعلام ميشود تا طبق مقررات راجع به تصفيه امور ورشكستگي اقدام گردد.

ماده 34- همين كه اجراييه به محكومعليه ابلاغ شد محكومعليه مكلف است ظرف ده روز مفاد آن را به موقع اجرا بگذارد يا ترتيبي براي پرداخت محكومبه بدهد يا مالي معرفي كند كه اجراي حكم و استيفاء محكوم به از آن ميسر باشد و در صورتي كه خود را قادر به اجراي مفاد اجراييه نداند بايد ظرف مهلت مزبور جامع دارايي خود را به قسمت اجرا تسليم كند و اگر مالي ندارد صريحاً اعلام نمايد هر گاه ظرف سه سال بعد از انقضاء مهلت مذكور معلوم شود كه محكومعليه قادر به اجراي حكم و پرداخت محكوم به بوده ليكن براي فرار از آن اموال خود را معرفي نكرده يا صورت خلاف واقع از دارايي خود داده به نحوي كه اجراي تمام يا قسمتي از مفاد اجراييه متعسر گرديده باشد به حبس جنحهاي از شصت و يك روز تا شش ماه محكوم خواهد شد.

تبصره- شخص ثالث نيز ميتواند به جاي محكومعليه براي استيفاي محكوم به مالي معرفي كند.

ماده 35- بدهكاري كه در مدت مذكور قادر به پرداخت بدهي خود نبوده مكلف است هر موقع كه به تأديه تمام يا قسمتي از بدهي خود متمكن گردد آن را بپردازد و هر بدهكاري كه ظرف سه سال از تاريخ انقضاي مهلت مقرر قادر به پرداخت تمام يا قسمتي از بدهي خود شده و تا يك ماه از تاريخ امكان پرداخت آن را نپردازد و يا مالي به مسئول اجرا معرفي نكند به مجازات مقرر در ماده قبل محكوم خواهد شد.

تبصره 1- محكومله ميتواند بعد از ابلاغ اجراييه و قبل از انقضاي مهلت مقرر در مواد قبل اموال محكومعليه را براي تأمين محكومبه به قسمت اجرا معرفي كند و قسمت اجرا مكلف به قبول آن است. پس از انقضاي مهلت مزبور نيز در صورتي كه محكومعليه مالي معرفي نكرده باشد كه اجراي حكم و استيفاي محكوم به از آن ميسر باشد محكومله ميتواند هر وقت مالي از محكومعليه به دست آيد استيفاي محكومبه را از آن مال بخواهد.

تبصره 2- تعقيب كيفري جرائم مندرج در مواد 34 و 35 منوط به شكايت شاكي خصوصي است و در صورت گذشت او تعقيب يا اجراي مجازات موقوف ميگردد.

ماده 36- در مواردي كه مفاد اجراييه از طريق انتشار آگهي به محكومعليه ابلاغ ميشود در صورتي كه به اموال او دسترسي باشد به تقاضاي محكومله معادل محكوم به از اموال محكومعليه توقيف ميشود.

ماده 37- محكومله ميتواند طريق اجراي حكم را به دادورز (مأمور اجرا) ارائه دهد و در حين عمليات اجرايي حاضر باشد ولي نميتواند دراموري كه از وظايف دادورز (مأمور اجرا) است دخالت نمايد.

ماده 38- دادورز (مأمور اجرا) محكوم به را به محكومله تسليم نموده برگ رسيد ميگيرد و هرگاه محكوم به نبايد به مشاراليه داده شود يا دسترسي به محكومله نباشد مراتب را جهت صدور دستور مقتضي به دادگاهي كه اجراييه صادر كرده است اعلام ميكند.

ماده 39- هرگاه حكمي كه به موقع اجرا گذارده شده بر اثر فسخ يا نقض يا اعاده دادرسي به موجب حكم نهايي بلااثر شود عمليات اجرايي به دستور دادگاه اجراكننده حكم به حالت قبل از اجرا بر ميگردد و در صورتي كه محكوم به عين معين بوده و استرداد آن ممكن نباشد دادورز (مأمور اجرا) مثل يا قيمت آن را وصول مينمايد. اعاده عمليات اجرايي به دستور دادگاه به ترتيبي كه براي اجراي حكم مقرر است بدون صدور اجراييه به عمل ميآيد.

ماده 40- محكومله و محكومعليه ميتواند براي اجراي حكم قراري گذارده و مراتب را به قسمت اجرا اعلام دارند.

ماده 41- هر گاه محكومعليه طوعاً حكم دادگاه را اجرا نمايد دادورز (مأمور اجرا) به ترتيب مقرر در اين قانون اقدام به اجراي حكم ميكند.

ماده 42- هرگاه محكوم به عين معين منقول يا غيرمنقول بوده و تسليم آن به محكومله ممكن باشد دادورز ( مأمور اجرا) عين آن را گرفته و به محكومله ميدهد.

ماده 43- در مواردي كه حكم خلع يد عليه متصرف ملك مشاع به نفع مالك قسمتي از ملك مشاع صادر شده باشد از تمام ملك خلع يد ميشود، ولي تصرف محكومله در ملك خلع يد شده مشمول مقررات املاك مشاعي است.

ماده 44- اگر عين محكوم به در تصرف كسي غير از محكومعليه باشد اين امر مانع اقدامات اجرايي نيست مگر اين كه متصرف مدعي حقي از عين يا منافع آن بوده و دلائلي هم ارائه نمايد در اين صورت دادورز (مأمور اجرا) يك هفته به او مهلت ميدهد تا به دادگاه صلاحيتدار مراجعه كند و در صورتي كه ظرف پانزده روز از تاريخ مهلت مذكور قراري دائر به تأخير اجراي حكم به قسمت اجرا ارائه نگردد عمليات اجرايي ادامه خواهد يافت.

ماده 45- هرگاه در محلي كه بايد خلع يد شود اموالي از محكومعليه يا شخص ديگري باشد و صاحب مال از بردن آن خودداري كند و يا به او دسترسي نباشد دادورز (مأمور اجرا) صورت تفصيلي اموال مذكور را تهيه و به ترتيب زير عمل ميكند:

1- اسناد و اوراق بهادار و جواهر و وجه نقد به صندوق دادگستري يا يكي از بانكها سپرده ميشود.

2- اموال ضايع شدني و اشيايي كه بهاي آنها متناسب با هزينه نگاهداري نباشد به فروش رسيده و حاصل فروش پس از كسر هزينههاي مربوط به صندوق دادگستري سپرده ميشود تا به صاحب آن مسترد گردد.

3- در مورد ساير اموال دادورز (مأمور اجرا) آنها را در همان محل يا محل مناسب ديگري محفوظ نگاهداشته و يا به حافظ سپرده و رسيد دريافت ميدارد.

ماده 46- اگر محكوم به عين معين بوده و تلف شده و يا به آن دسترسي نباشد قيمت آن با تراضي طرفين و در صورت عدم تراضي به وسيله دادگاه تعيين و طبق مقررات اين قانون از محكومعليه وصول ميشود و هر گاه محكومبه قابل تقويم نباشد محكومله ميتواند دعوي خسارت اقامه نمايد.

ماده 47- هر گاه محكوم به انجام عمل معيني باشد و محكومعليه از انجام آن امتناع ورزد و انجام عمل به توسط شخص ديگري ممكن باشد محكومله ميتواند تحت نظر دادورز (مأمور اجرا) آن عمل را وسيله ديگري انجام دهد و هزينه آن را مطالبه كند و يا بدون انجام عمل هزينه لازم را به وسيله قسمت اجرا از محكومعليه مطالبه نمايد. در هر يك از موارد مذكور دادگاه با تحقيقات لازم و در صورت ضرورت با جلب نظر كارشناس ميزان هزينه و معين مينمايد. وصول هزينه مذكور و حقالزحمه كارشناس از محكومعليه به ترتيبي است كه براي وصول محكوم به نقدي مقرر است.

تبصره- در صورتي كه انجام عمل توسط شخص ديگري ممكن نباشد مطابق ماده 729 آيين دادرسي مدني انجام خواهد شد.

ماده 48- در صورتي كه در ملك مورد حكم خلع يد زراعت شده و تكليف زرع در حكم معين نشده باشد به ترتيب زير رفتار ميشود:

اگر موقع برداشت محصول رسيده باشد محكومعليه بايد فوراً محصول را بردارد والا دادورز (مأمور اجرا) اقدام به برداشت محصول نموده و هزينههاي مربوط را تا زمان تحويل محصول به محكومعليه از او وصول مينمايد. هرگاه موقع برداشت محصول نرسيده باشد اعم از اين كه بذر روييده يا نروييده باشد محكومله مخير است كه بهاي زراعت را بپردازد و ملك را تصرف كند يا ملك را تا زمان رسيدن محصول به تصرف محكومعليه باقي بگذارد و اجرتالمثل بگيرد. تشخيص بهاي زراعت و اجرتالمثل با دادگاه خواهد بود و نظر دادگاه در اين مورد قطعي است.

فصل دوم: توقيف اموال

مبحث اول: مقررات عمومي

ماده 49- در صورتي كه محكومعليه در موعدي كه براي اجراي حكم مقرر است مدلول حكم را طوعاً اجرا ننمايد يا قراري با محكومله براي اجراي حكم ندهد و مالي هم معرفي نكند يا مالي از او تأمين و توقيف نشده باشد محكومله ميتواند درخواست كند كه از اموال محكومعليه معادل محكوم به توقيف گردد.

ماده 50- دادورز (مأمور اجرا) بايد پس از درخواست توقيف بدون تأخير اقدام به توقيف اموال محكومعليه نمايد و اگر اموال در حوزه دادگاه ديگري باشد توقيف آن را از قسمت اجراي دادگاه مذكور بخواهد.

ماده 51- از اموال محكومعليه به ميزاني توقيف ميشود كه معادل محكوم به و هزينههاي اجرايي باشد ولي هر گاه مال معرفي شده ارزش بيشتري داشته و قابل تجزيه نباشد تمام آن توقيف خواهد شد در اين صورت اگر مال غيرمنقول باشد مقدار مشاعي از آن كه معادل محكوم به و هزينههاي اجرايي باشد توقيف ميگردد.

ماده 52- اگر مالي از محكومعليه تأمين و توقيف شده باشد استيفاء محكوم به از همان مال به عمل ميآيد مگر آن كه مال تأمين شده تكافوي محكومبه را نكند كه در اين صورت معادل بقيه محكوم به از ساير اموال محكومعليه توقيف ميگردد.

ماده 53- هرگاه مالي از محكومعليه در قبال خواسته يا محكومبه توقف شده باشد محكومعليه ميتواند يك بار تا قبل از شروع به عمليات راجع به فروش درخواست تبديل مالي را كه توقيف شده است به مال ديگري بنمايد مشروط بر اين كه مالي كه پيشنهاد ميشود از حيث قيمت و سهولت فروش از مالي كه قبلاً توقيف شده است كمتر نباشد. محكومله نيز ميتواند يك بار تا قبل از شروع به عمليات راجع به فروش درخواست تبديل مال توقيف شده را بنمايد. در صورتي كه محكومعليه يا محكومله به تصميم قسمت اجرا معترض باشند ميتوانند به دادگاه صادركننده اجراييه مراجعه نمايند. تصميم دادگاه در اين مورد قطعي است.

ماده 54- اگر مالي كه توقيف آن تقاضا شده وثيقه ديني بوده يا در مقابل طلب ديگري توقيف شده باشد قسمت اجرا به درخواست محكومله توقيف مازاد ارزش مال مزبور را حسب مورد به اداره ثبت يا مرجعي كه قبلاً مال را توقيف كرده است اطلاع ميدهد در اين صورت اگر مال ديگري به تقاضاي محكومله توقيف شود كه تكافوي طلب او را بنمايد از توقيف مازاد رفع اثر خواهد شد. در صورت فك وثيقه يا رفع توقيف اصل مال، توقيف مازاد خود به خود به توقيف اصل مال تبديل ميشود. در اين مورد هرگاه محكومعليه به عنوان عدم تناسب بهاي مال با ميزان بدهي معترض باشد به هزينه او مال ارزيابي شده از مقدار زائد بر بدهي رفع توقيف خواهد شد.

ماده 55- در مورد مالي كه وثيقه بوده يا در مقابل مطالباتي توقيف شده باشد محكومله ميتواند تمام ديون و خسارات قانوني را با حقوق دولت حسب مورد در صندوق ثبت يا دادگستري توديع نموده تقاضاي توقيف مال و استيفاي حقوق خود را از آن بنمايد در اين صورت وثيقه و توقيفهاي سابق فك و مال بابت طلب او و مجموع وجوه توديع شده بلافاصله توقيف ميشود.

ماده 56- هرگونه نقل و انتقال اعم از قطعي و شرطي و رهني نسبت به مال توقيف شده باطل و بلااثر است.

ماده 57- هرگونه قرارداد يا تعهدي كه نسبت به مال توقيف شده بعد از توقيف به ضرر محكومله منعقد شود نافذ نخواهد بود مگر اين كه محكومله كتباً رضايت دهد.

ماده 58- در صورتي كه محكومعليه، محكوم به و خسارات قانوني را تأديه نمايد قسمت اجرا از مال توقيف شده رفع توقيف خواهد كرد.

ماده 59- محكومعليه ميتواند با نظارت دادورز (مأمور اجرا) مال توقيف شده را بفروشد مشروط بر اين كه حاصل فروش به تنهايي براي پرداخت محكوم به و هزينههاي اجرايي كافي باشد و اگر مال در مقابل قسمتي از محكوم به توقيف شده حاصل فروش نباشد از مبلغي كه در قبال آن توقيف بهعمل آمده كمتر باشد.

ماده 60- عدم حضور محكومله و محكومعليه مانع از توقيف مال نميشود ولي توقيف مال به طرفين اعلام خواهد شد.

مبحث دوم: در توقيف اموال منقول

ماده 61- مال منقولي كه در تصرف كسي غير از محكومعليه باشد و متصرف نسبت به آن ادعاي مالكيت كند يا آن را متعلق به ديگري معرفي نمايد به عنوان مال محكومعليه توقيف نخواهد شد.

در صورتي كه خلاف ادعاي متصرف ثابت شود مسئول جبران خسارت محكومله خواهد بود.

ماده 62- اموال منقولي كه خارج از محل سكونت يا محل كار محكومعليه باشد در صورتي توقيف ميشود كه دلائل و قرائن كافي بر احراز از مالكيت او در دست باشد.

ماده 63- از اموال منقول موجود در محل سكونت زوجين آنچه معمولاً و عادتاً مورد استفاده اختصاصي زن باشد متعلق به زن و آنچه مورد استفاده اختصاصي مرد باشد متعلق به شوهر و بقيه از نظر مقررات اين قانون مشترك بين آنان محسوب ميشود مگر اين كه خلاف آن ثابت گردد.

ماده 64- اگر مال معرفي شده در جايي باشد كه در آن بسته باشد و از باز كردن آن خودداري نمايند دادورز (مأمور اجرا) با حضور مأمور شهرباني يا ژاندارمري يا دهبان محل اقدام لازم براي باز كردن در و توقيف مال معمول ميدارد و در مورد باز كردن محلي كه كسي در آن نيست حسب مورد نماينده دادستان يا دادگاه بخش مستقل نيز بايد حضور داشته باشد.

ماده 65- اموال زير براي اجراي حكم توقيف نميشود:

1- لباس و اشياء و اسبابي كه براي رفع حوائج ضروري محكومعليه و خانواده او لازم است.

2 – آذوقه به قدر احتياج يك ماهه محكومعليه و اشخاص واجبالنفقه او.

3- وسائل و ابزار كار ساده كسبه و پيشهوران و كشاورزان.

4- اموال و اشيايي كه به موجب قوانين مخصوص غير قابل توقيف ميباشند.

تبصره- تصنيفات و تأليفات و ترجمههايي كه هنوز به چاپ نرسيده بدون رضايت مصنف و مؤلف و مترجم و در صورت فوت آنها بدون رضايت ورثه يا قائممقام آنان توقيف نميشود.

ماده 66- اموال ضايع شدني بلافاصله و اموالي كه ادامه توقيف آن مستلزم هزينه نامتناسب يا كسر فاحش قيمت است فوراً ارزيابي و با تصويب دادگاه بدون رعايت تشريفات راجع به توقيف و مزايده به فروش ميرسد ليكن قبل از فروش بايد صورتي از اموال مزبور برداشته شود.

مبحث سوم: صورتبرداري اموال منقول

ماده 67- دادورز (مأمور اجرا) بايد قبل از توقيف اموال منقول، صورتي كه مشتمل بر وصف كامل اموال از قبيل نوع- عدد- وزن- اندازه و غيره كه با تمام حروف و اعداد باشد تنظيم نمايد، در مورد طلا و نقره عيار آنها (هرگاه عيار آنها معين باشد) و در جواهرات اسامي و مشخصات آنها و در كتاب، نام كتاب و مؤلف و مترجم و خطي يا چاپي بودن آن با ذكر تاريخ تحرير يا چاپ و در تصوير و پرده نقاشي خصوصيات و اسم نقاش (اگر معلوم باشد) و در مصنوعات، ساخت و مدل و در مورد فرش بافت و رنگ و در مورد سهام و اوراق بهادار نوع و تعداد و مبلغ اسمي آن و به طور كلي در هر مورد مشخصات و خصوصياتي كه معرف كامل مال باشد نوشته ميشود.

ماده 68- تراشيدن و پاك كردن و الحاق و نوشتن بين سطرها در صورت اموال ممنوع است و اگر سهو و اشتباهي رخ داده باشد دادورز (مأمور اجرا) در ذيل صورت آن را تصحيح و به امضاء حاضران ميرساند.

ماده 69- هر گاه اشخاص ثالث نسبت به اموالي كه توقيف ميشود اظهار حقي نمايند دادورز (مأمور اجرا) مشخصات اظهاركننده و خلاصه اظهارات او را قيد ميكند.

ماده 70- هر گاه محكومله و محكومعليه يا نماينده قانوني آنها حاضر بوده و راجع به تنظيم صورت ايراد و اظهاري نمايند دادورز (مأمور اجرا) ايراد و اظهار آنان را با جهات رد يا قبول در آخر صورت قيد ميكند. طرفين اگر حاضر باشند ظرف يك هفته از تاريخ تنظيم صورت حق شكايت خواهند داشت والا صورت اموال از طرف قسمت اجرا به طرف غايب ابلاغ ميشود و طرف غايب حق دارد ظرف يك هفته از تاريخ ابلاغ شكايت نمايد.

ماده 71- در صورت اموال بايد تاريخ و ساعت شروع و ختم عمل نوشته شود و به امضاء دادورز (مأمور اجرا) و حاضران برسد هرگاه محكومله و محكومعليه يا نماينده قانوني آنها از امضاء ذيل صورت اموال امتناع نمايند مراتب در صورت قيد ميشود.

ماده 72- دادورز (مأمور اجرا) به تقاضاي محكومله يا محكومعليه رونوشت گواهي شده از صورت اموال را به آنها خواهد داد.

مبحث چهارم: ارزيابي اموال منقول

ماده 73- ارزيابي اموال منقول حين توقيف به عمل ميآيد و در صورت اموال درج ميشود قيمت اموال را محكومله و محكومعليه به تراضي تعيين مينمايند و هرگاه طرفين حين توقيف حاضر نباشند يا حاضر بوده و در تعيين قيمت تراضي ننمايند ارزياب معين ميشود.

ماده 74- ارزياب به تراضي طرفين معين ميشود. در صورت عدم تراضي يا عدم حضور محكومعليه دادورز (مأمور اجرا) از بين كارشناسان رسمي و در صورت نبودن كارشناس رسمي از بين اشخاص معتمد و خبره ارزياب معين ميكند و هرگاه در حين توقيف به ارزياب دسترسي نباشد قيمتي كه محكومله تعيين كرده براي توقيف مال ملاك عمل قرار خواهد بود. در اين صورت دادورز (مأمور اجرا) به قيد فوريت نسبت به تعيين ارزياب و تقويم مال اقدام خواهد كرد.

ماده 75- قسمت اجرا ارزيابي را بلافاصله به طرفين ابلاغ مينمايد. هر يك از طرفين ميتواند ظرف سه روز از تاريخ ابلاغ ارزيابي به نظريه ارزياب اعتراض نمايد، اين اعتراض در دادگاهي كه حكم به وسيله آن اجرا ميشود، مورد رسيدگي قرار ميگيرد و در صورت ضرورت با تجديد ارزيابي قيمت مال معين ميشود،تشخيص دادگاه در اين مورد قطعي است.

ماده 76- حقالزحمه ارزياب با در نظر گرفتن كميت و كيفيت و ارزش كار به وسيله دادورز (مأمور اجرا) معين ميگردد و پرداخت آن به عهده محكومعليه است. هر گاه نسبت به ميزان حقالزحمه اعتراضي باشد دادگاه در اين مورد تصميم مقتضي اتخاذ خواهد كرد.

هر گاه محكومعليه از پرداخت حقالزحمه ارزياب امتناع نمايد محكومله ميتواند آن را بپردازد. در اين صورت دادورز (مأمور اجرا) وجه مزبور را ضمن اجراي حكم از محكومعليه وصول و به محكومله خواهد داد. پرداخت حقالزحمه در مورد ماده قبل به عهده معترض است و اگر ظرف سه روز از تاريخ ابلاغ اخطار نپردازد به اعتراض او ترتيب اثر داده نخواهد شد.

مبحث پنجم: حفظ اموال منقول توقيف شده

ماده 77- اموال توقيف شده در همان جا كه هست حفظ ميشود مگر اين كه نقل اموال به محل ديگري ضرورت داشته باشد.

ماده 78- اموال توقيف شده براي حفاظت به شخص مسئولي سپرده ميشود. حافظ با توافق طرفين تعيين ميگردد و در صورتي كه طرفين حين توقيف حاضر نباشند و يا در انتخاب حافظ تراضي ننمايند دادورز (مأمور اجرا) شخص قابل اعتمادي را معين ميكند. اوراق بهادار و جواهر و امثال آنها در صورت اقتضا در يكي از بانكها به امانت گذاشته ميشود.

ماده 79- اموال توقيف شده بدون تراضي كتبي طرفين به اشخاص ذيل سپرده نميشود:

1- اقرباي سببي و نسبي دادورز (مأمور اجرا) تا درجه سوم.

2- محكومله و محكومعليه و همسر آنان و كساني كه با طرفين قرابت نسبي يا سببي تا درجه سوم دارند.

ماده 80- اموال توقيف شده و رونوشت صورت اموال به شخصي كه مسئوليت حفظ را به عهده گرفته تحويل و رسيد اخذ ميگردد.

ماده 81- شخص حافظ ميتواند اجرت بخواهد و هرگاه در ميزان اجرت تراضي نشود مدير اجراء با توجه به كميت و كيفيت مال و مدت حفاظت ميزان آن را تعيين مينمايد.

ماده 82- اجرت حافظ را اگر محكومعليه تأديه نكند محكومله ميپردازد و از حاصل فروش اشياء توقيف شده استيفاء مينمايد. در صورت مطالبه اجرت از طرف حافظ و عدم تأديه آن مدير اجرا به محكومله اخطار ميكند كه ظرف ده روز از تاريخ ابلاغ اخطار اجرت حافظ را بپردازد.

ماده 83- حافظ نسبت به اموال توقيف شده امين است و حق ندارد اموال توقيف شده را مورد استفاده قرار داده يا به كسي بدهد و به طور كلي هرگاه حافظ مرتكب تعدي يا تفريط گردد مسئول پرداخت خسارت وارده بوده و حق مطالبه اجرت هم نخواهد داشت.

ماده 84- هرگاه اموال توقيف شده منافعي داشته باشد حافظ بايد حساب آن را بدهد.

ماده 85- در صورتي كه حافظ از تسليم اموال توقيف شده امتناع كند از تاريخ امتناع ضامن محسوب است و دادورز (مأمور اجرا) معادل ارزش مال توقيف شده را از اموال حافظ استيفاء مينمايد.

ماده 86- هرگاه حافظ نخواهد يا نتواند اموال توقيف شده را نگاهداري كند و يا اوضاع و احوال تغيير او را ايجاب نمايد دادورز (مأمور اجرا) پس از تصويب دادگاه حافظ ديگري معين خواهد كرد.

مبحث ششم: توقيف اموال منقول محكومعليه كه نزد شخص ثالث است.

ماده 87- هرگاه مال متعلق به محكومعليه نزد شخص ثالث اعم از حقوقي يا حقيقي باشد يا مورد درخواست توقيف، طلبي باشد كه محكومعليه از شخص ثالث دارد اخطاري در باب توقيف مال يا طلب و ميزان آن به پيوست رونوشت اجراييه به شخص ثالث ابلاغ و رسيد دريافت ميشود و مراتب فوراً به محكومعليه نيز ابلاغ ميگردد.

ماده 88- شخص ثالث پس از ابلاغ اخطار توقيف نبايد مال يا طلب توقيف شده را به محكومعليه بدهد و مكلف است طبق دستور مدير اجرا عملنمايد، در صورت تخلف مسئول جبران خسارت وارده به محكومله خواهد بود.

ماده 89- هرگاه مالي كه نزد شخص ثالث توقيف شده عين معين يا وجه نقد يا طلب حال باشد شخص ثالث بايد در صورت مطالبه آن را به دادورز (مأمور اجرا) بدهد و رسيد دريافت دارد اين رسيد به منزله سند تأديه وجه يا دين يا تحويل عين معين از طرف شخص ثالث به محكومعليه خواهد بود.

ماده 90- در موردي كه شخص ثالث دين خود را به اقساط يا اجور و عوائدي را به تدريج به محكومعليه ميپردازد و محكومله تقاضاي استيفاء محكوم به را از آن بنمايد دادورز (مأمور اجرا) به شخص ثالث اخطار ميكند كه اقساط يا عوائد و اجور مقرر را به قسمت اجرا تسليم نمايد.

ماده 91- هر گاه شخص ثالث منكر وجود تمام يا قسمتي از مال يا طلب يا اجور و عوايد محكومعليه نزد خود باشد بايد ظرف ده روز از تاريخ ابلاغ اخطاريه مراتب را به قسمت اجرا اطلاع دهد.

ماده 92- هر گاه شخص ثالث به تكليف مقرر در ماده قبل عمل نكند و يا بر خلاف واقع منكر وجود تمام يا قسمتي از مال يا طلب يا اجور و عوائد محكوم عليه نزد خود گردد و يا اطلاعاتي كه داده موافق با واقع نباشد و موجب خسارت شود محكومله ميتواند براي جبران خسارت به دادگاه صلاحيتدار مراجعه نمايد.

ماده 93- اگر شخص ثالث از تسليم عين مال توقيف شده امتناع نمايد و دادورز (مأمور اجرا) به آن مال دسترسي پيدا نكند معادل قيمت آن از دارايي او براي استيفاء محكوم به توقيف خواهد شد.

در صورتي كه شخص ثالث مدعي باشد كه مال قبل از مطالبه قسمت اجرا بدون تعدي و تفريط او از بين رفته ميتواند به دادگاه دادخواست دهد دادگاه در صورتي كه دلائل او را موجه تشخيص دهد قراري در باب توقيف عمليات اجرايي تا تعيين تكليف نهايي صادر ميكند.

ماده 94- هر گاه شخص ثالث از تأديه وجه نقد يا طلب حال كه نزد او توقيف شده امتناع نمايد به ميزان وجه مزبور از دارايي او توقيف خواهد شد.

ماده 95- شخص ثالثي كه مال محكومعليه نزد او توقيف شده ميتواند مال مزبور را هر وقت بخواهد به قسمت اجرا تسليم كند و قسمت اجرا بايد آن را قبول نمايد.

مبحث هفتم: توقيف حقوق مستخدمين

ماده 96- از حقوق و مزاياي كاركنان سازمانها و مؤسسات دولتي يا وابسته به دولت و شركتهاي دولتي و شهرداريها و بانكها و شركتها و بنگاههايخصوصي و نظائر آن در صورتي كه داري زن يا فرزند باشند ربع و الا ثلث توقيف ميشود.

تبصره 1- توقيف و كسر يك چهارم حقوق بازنشستگي يا وظيفه افراد موضوع اين ماده جايز است مشروط بر اين كه دين مربوط به شخص بازنشسته يا وظيفهبگير باشد.

تبصره 2- حقوق و مزاياي نظامياني كه در جنگ هستند توقيف نميشود.

ماده 97- در مورد ماده فوق مدير اجرا مراتب را به سازمان مربوط ابلاغ مينمايد و رئيس يا مدير سازمان مكلف است از حقوق و مزاياي محكومعليه كسر نموده و به قسمت اجرا بفرستد.

ماده 98- توقيف حقوق و مزاياي استخدامي مانع از اين نيست كه اگر مالي از محكومعليه معرفي شود براي استيفاي محكوم به توقيف گردد ولي اگر مال معرفي شده براي استيفاي محكوم به كافي باشد توقيف حقوق و مزاياي استخدامي محكومعليه موقوف ميشود.

مبحث هشتم: توقيف اموال غير منقول

ماده 99- قسمت اجرا توقيف مال غير منقول را با ذكر شماره پلاك و مشخصات ملك به طرفين و اداره ثبت محل اعلام ميكند.

ماده 100- اداره ثبت پس از اعلام توقيف در صورتي كه ملك به نام محكومعليه ثبت شده باشد مراتب را در دفتر املاك و اگر ملك در جريان ثبت باشد در دفتر ملك بازداشتي و پرونده ثبتي قيد نموده به قسمت اجرا اطلاع ميدهد و اگر ملك به نام محكومعليه نباشد فوراً به قسمت اجرا اعلام ميدارد.

ماده 101- توقيف مال غيرمنقول كه سابقه ندارد به عنوان مال محكومعليه وقتي جائز است كه محكومعليه در آن تصرف مالكانه داشته باشد. و يا محكوم عليه به موجب حكم نهايي مالك شناخته شده باشد.

در موردي كه حكم بر مالكيت محكومعليه صادر شده ولي به مرحله نهايي نرسيده باشد توقيف مال مزبور در ازاء بدهي محكومعليه جايز است ولي ادامه عمليات اجرايي موكول به صدور حكم نهايي است.

ماده 102- در صورتي كه عوائد يكساله مال غير منقول به تشخيص دادگاه براي اداء محكوم به و هزينه اجرايي كافي باشد و محكومعليه حاضرشود كه از عوائد آن ملك، محكوم به داده شود عين ملك توقيف نميشود و فقط عوائد توقيف و محكوم به از آن وصول ميگردد، در اين صورت قسمت اجراء مكلف است مراتب را به ثبت محل اعلام نمايد.

ماده 103- توقيف مال غيرمنقول موجب توقيف منافع آن نميگردد.

ماده 104- توقيف محصول املاك و باغات با رعايت مقررات مواد 254 تا 257 قانون آيين دادرسي مدني به عمل ميآيد.

مبحث نهم: صورتبرداري اموال غير منقول

ماده 105- دادورز (مأمور اجرا) پس از توقيف اموال غيرمنقول صورت اموال را تنظيم و نسخهاي از آن را به محكومعليه ابلاغ مينمايد تا اگر شكايتي داشته باشد ظرف يك هفته كتباً به قسمت اجراء تسليم دارد. مدير اجرا به شكايات مزبور رسيدگي و در صورتي كه شكايت وارد باشد صورت مشخصات مال توقيف شده را اصلاح يا تجديد مينمايد.

ماده 106- مراتب زير بايد در صورت اموال غير منقول قيد شود:

1- تاريخ و مفاد ورقه اجراييه.

2- محلي كه مال غير منقول در آنجا واقع است.

3- وصف مال غيرمنقول با ذكر مشخصات ملك و مالك و اين كه ملك مشاع است يا مفروز و اشخاص ديگر نسبت به آن حقي دارند يا نه و اگر حقي دارند چه نوع حقي است و منافع ملك به كسي واگذار شده است يا خير.

4- حدود ملك و مجاورين آن.

ماده 107- در صورتي كه مساحت ملك معين نباشد دادورز (مأمور اجرا) مساحت تقريبي آن را در صورت قيد ميكند.

ماده 108- محكوم عليه حين تنظيم صورت بايد اسناد راجع به ملك يا مال غيرمنقول را به دادورز (مأمور اجرا) ارائه دهد.

ماده 109- هر گاه راجع به تمام يا قسمتي از ملك توقيف شده دعوايي در جريان باشد مراتب در صورت قيد و تصريح ميشود كه دعوي در چه مرجعي مورد رسيدگي است.

مبحث دهم: ارزيابي و حفظ اموال غير منقول

ماده 110- ارزيابي اموال غيرمنقول به ترتيب مقرر در مواد 73 تا 76 اين قانون به عمل خواهد آمد.

ماده 111- مال غيرمنقول بعد از تنظيم صورت و ارزيابي حسب مورد موقتاً به مالك يا متصرف ملك تحويل ميشود و مشاراليه مكلف است ملك را همانطوري كه طبق صورت تحويل گرفته تحويل دهد.

ماده 112- در صورتي كه عوائد موجود مال غيرمنقول توقيف شود به اميني كه طرفين معين كردهاند سپرده ميشود و در صورت عدم تراضي به شخص اميني كه دادورز (مأمور اجرا) معين ميكند سپرده خواهد شد ولي اگر عوائد وجه نقد باشد به قسمت اجرا تسليم ميگردد.

فصل سوم: فروش اموال توقيف شده

مبحث اول: فروش اموال منقول

ماده 113- بعد از تنظيم صورت مال منقول و ارزيابي آن در صورتي كه نسبت به محل و موعد فروش بين محكومله و محكومعليه تراضي شده باشد به همان ترتيب رفتار ميشود و هر گاه بين طرفين تراضي نشده باشد دادورز (مأمور اجرا) مطابق مواد بعد اقدام ميكند.

ماده 114- فروش اموال از طريق مزايده به عمل ميآيد.

ماده 115- اگر از طرف دولت يا شهرداري محلي براي فروش اموال منقول معين شده باشد فروش در آن محل به عمل ميآيد و اگر محلهايي كه معين شده است متعدد باشد فروش در محل به عمل ميآيد كه براي منافع محكومعليه ترجيح داده باشد و تشخيص اين امر با مدير اجرا است. هر گاه از طرف دولت يا شهرداري محلي براي فروش معين نشده باشد محل فروش را مدير اجراء معين ميكند.

ماده 116- در مواردي كه حمل اموال منقول به محل ديگري مخارج زياد داشته باشد اشياء توقيف شده در محلي كه حفظ ميشده به فروش ميرسد.

ماده 117- موعد فروش را مدير اجرا نظر به كميت و كيفيت اموال توقيف شده معين و آگهي مينمايد.

ماده 118- آگهي فروش بايد در يكي از روزنامههاي محلي يك نوبت منتشر شود.

ماده 119- موعد فروش بايد طوري معين شود كه فاصله بين انتشار آگهي و روز فروش بيش از يك ماه و كمتر از ده روز نباشد.

ماده 120- در نقاطي كه روزنامه نباشد همچنين در مورد اموالي كه قيمت آنها بيش از دويست هزار ريال نباشد آگهي به جاي انتشار روزنامه به تعداد كافي در معابر الصاق و تاريخ الصاق در صورتمجلس قيد ميشود.

ماده 121- محكومله يا محكومعليه ميتوانند علاوه بر آگهي كه به توسط قسمت اجرا به عمل ميآيد آگهي ديگري به خرج خود منتشر نمايد.

ماده 122- در آگهي فروش مال منقول نكات ذيل تصريح ميشود:

1- نوع و مشخصات اموال توقيف شده.

2- روز و ساعت و محل فروش.

3- قيمتي كه مزايده از آن شروع ميشود.

ماده 123- آگهي بايد علاوه بر انتشار در قسمت اجرا و محل فروش هم الصاق شود.

ماده 124- در صورتي كه تغيير روز فروش ضرورت پيدا كند مجدداً آگهي خواهد شد.

ماده 125- فروش با حضور دادورز (مأمور اجرا) و نماينده دادسرا به عمل ميآيد و صورتمجلس فروش به امضاء آنها ميرسد.

ماده 126- هركس ميتواند در مدت پنج روز قبل از روزي كه براي فروش معين شده است اموالي را كه آگهي شده ملاحظه نمايد.

ماده 127- محكومله ميتواند مثل سايرين در خريد شركت نمايد ولي ارزيابان و دادورزها (مأمورين اجرا) و ساير اشخاصي كه مباشر امر فروش هستند همچنين اقرباء نسبي و سببي آنان تا درجه سوم نميتوانند در خريد شركت كنند.

ماده 128- مزايده از قيمتي كه به ترتيب مقرر در مواد 73 تا 75 معين شده شروع ميشود و مال متعلق به كسي است كه بالاترين قيمت را قبول كردهاست.

ماده 129- دادورز (مأمور اجرا) ميتواند پرداخت بهاي اموال را به وعده قرار دهد.

در اين صورت برنده مزايده بايد ده درصد بها را فيالمجلس به عنوان سپرده به قسمت اجرا تسليم نمايد حداكثر مهلت مزبور از يك ماه تجاوز نخواهدكرد و در صورتي كه برنده مزايده در موعد مقرر بقيه بهاي اموال را نپردازد سپرده او پس از كسر هزينه مزايده به نفع دولت ضبط و مزايده تجديد ميگردد.

ماده 130- صاحب مال ميتواند تقاضا كند كه بعضي از اموال او را مقدم يا مؤخر بفروشند و يا اين كه خود او بالاترين قيمت پيشنهادي را نقداً پرداخت و از فروش آن جلوگيري نمايد.

ماده 131- هرگاه مالي كه مزايده از آن شروع ميشود خريدار نداشته باشد محكومله ميتواند مال ديگري از محكومعليه معرفي و تقاضاي توقيف و مزايده آن را بنمايد يا معادل طلب خود از اموال مورد مزايده به قيمتي كه ارزيابي شده قبول كند يا تقاضاي تجديد مزايده مال توقيف شده را بنمايد و در صورت اخير مال مورد مزايده به هر ميزاني كه خريدار پيدا كند به فروش خواهد رفت و هزينه آگهي مجدد به عهده محكومله ميباشد. و هرگاه طلبكاران متعدد باشند رأي اكثريت آنها از حيث مبلغ طلب براي تجديد آگهي مزايده مناط اعتبار است.

ماده 132- هر گاه در دفعه دوم هم خريداري نباشد و محكومله نيز مال مورد مزايده را به قيمتي كه ارزيابي شده قبول ننمايد آن مال به محكومعليه مسترد خواهد شد.

ماده 133- تاريخ فروش و خصوصيات مال مورد فروش و بالاترين قيمتي كه پيشنهاد شده و اسم و مشخصات خريدار در صورتمجلس نوشته شده و به امضاء خريدار ميرسد.

ماده 134- تسليم مال فقط بعد از پرداخت تمام بهاي آن صورت خواهد گرفت.

ماده 135- اگر فروش قسمتي از اموال توقيف شده براي پرداخت محكوم به و هزينههاي اجرايي كافي باشد بقيه اموال فروخته نميشود و بهصاحب آن مسترد ميگردد.

ماده 136- در موارد زير فروش از درجه اعتبار ساقط و مزايده تجديد ميشود:

1- هر گاه فروش در غير روز و ساعت معين يا در غير محلي كه به موجب آگهي تعيين گرديده به عمل آيد.

2- هر گاه كسي را بدون جهت قانوني مانع از خريد شوند و يا بالاترين قيمتي را كه خواسته است رد نمايد.

3- در صورتي كه مزايده بدون حضور نماينده دادسرا باشد.

4- درصورتي كه خريدار طبق ماده 127 ممنوع از خريد بوده باشد.

شكايت راجع به تخلف از مقررات مزايده در موارد مذكور ظرف يك هفته از تاريخ فروش به دادگاه داده ميشود و قبل از انقضاي مهلت مذكور يا قبل از اتخاذ تصميم دادگاه (در صورت وصول شكايت) مال به خريدار تسليم نخواهد شد.

مبحث دوم: فروش اموال غير منقول

ماده 137- ترتيب فروش اموال غير منقول به استثناي مواردي كه در اين بحث معين گرديده مانند فروش اموال منقول است.

ماده 138- در آگهي فروش بايد نكات ذيل تصريح شود:

1- نام و نام خانوادگي صاحب ملك.

2- محل وقوع ملك و توصيف اجمالي آن و تعيين اين كه ملك محل سكونت يا كسب و پيشه يا تجارت يا زراعت و غيره است.

3- تعيين اين كه ملك ثبت شده است يا نه.

4- تعيين اين كه ملك در اجاره است يا نه و اگر در اجاره است مدت و ميزان اجاره.

5- تصريح به اين كه ملك مشاع است يا مفروز و چه مقدار از آن فروخته ميشود.

6- تعيين حقوقي كه اشخاص نسبت به آن ملك تحت هر عنوان دارند.

7- قيمتي كه مزايده از آن شروع ميشود.

8- ساعت و روز و محل مزايده.

ماده 139- آگهي فروش به ترتيب مقرر در مبحث قبل منتشر خواهد شد. آگهي مزبور در محل ملك نيز الصاق ميگردد.

ماده 140- هر گاه ملك مشاع باشد فقط سهم محكومعليه به فروش ميرسد مگر اين كه ساير شركاء فروش تمام ملك را بخواهند در اين صورتطلب محكومله و هزينههاي اجرايي از حصه محكومعليه پرداخت ميشود.

ماده 141- پس از انجام مزايده صورتمجلس تنظيم و در آن نام و نام خانوادگي مالك و خريدار و خصوصيات ملك و قيمتي كه به فروش رسيده نوشته ميشود و به ضميمه پرونده اجرايي به دادگاهي كه قسمت اجراي آن دادگاه اقدام به فروش كرده است تسليم ميگردد.

ماده 142- شكايت راجع به تنظيم صورت ملك و ارزيابي آن و تخلف از مقررات مزايده و ساير اقدامات دادورز ( مأمور اجرا) ظرف يك هفته ازتاريخ وقوع به دادگاهي كه دادورز (مأمور اجرا) در آنجا مأموريت دارد داده ميشود دادگاه در وقت فوقالعاده به موضوع شكايت رسيدگي و در صورتيكه شكايت را وارد و مؤثر دانست اقدامي را كه بر خلاف مقررات شده است ابطال و دستور مقتضي صادر خواهد نمود. قبل از اين كه دادگاه در موضوع شكايت اظهار نظر نمايد سند انتقال داده نميشود.

ماده 143- دادگاه در صورت احراز صحت جريان مزايده دستور صدور سند انتقال را به نام خريدار ميدهد و اين دستور قطعي است.

ماده 144- در مواردي كه ملك خريدار نداشته و محكومله آن را در مقابل طلب خود قبول نمايد مالك ظرف دو ماه از تاريخ انجام مزايده ميتواندكليه بدهي و خسارات و هزينههاي اجرايي را پرداخته و مانع انتقال ملك به محكومله شود. دادگاه بعد از انقضاي مهلت مزبور دستور انتقال تمام يا قسمتي از ملك را كه معادل طلب محكومله باشد خواهد داد.

ماده 145- هر گاه مالك حاضر به امضاء سند انتقال به نام خريدار نشود نماينده دادگاه سند انتقال را در دفترخانه اسناد رسمي به نام خريدار امضاء مينمايد.

فصل پنجم: اعتراض شخص ثالث

ماده 146- هر گاه نسبت به مال منقول يا غير منقول يا وجه نقد توقيف شده شخص ثالث اظهار حقي نمايد اگر ادعاي مزبور مستند به حكم قطعي يا سند رسمي باشد كه تاريخ آن مقدم بر تاريخ توقيف است. توقيف رفع ميشود در غير اين صورت عمليات اجرايي تعقيب ميگردد و مدعي حق براي جلوگيري از عمليات اجرايي و اثبات ادعاي خود ميتواند به دادگاه شكايت كند.

ماده 147- شكايت شخص ثالث در تمام مراحل بدون رعايت تشريفات آيين دادرسي مدني و پرداخت هزينه دادرسي رسيدگي ميشود. مفاد شكايت به طرفين ابلاغ ميشود و دادگاه به دلائل شخص ثالث و طرفين دعوي به هر نحو و در هر محل كه لازم بداند رسيدگي ميكند و در صورتي كه دلائل شكايت را قوي يافت قرار توقيف عمليات اجرايي را تا تعيين تكليف نهايي شكايت صادر مينمايد. در اين صورت اگر مال مورد اعتراض منقولباشد دادگاه ميتواند با اخذ تأمين مقتضي دستور رفع توقيف و تحويل مال را به معترض بدهد.

به شكايت شخص ثالث بعد از فروش اموال توقيف شده نيز به ترتيب فوق رسيدگي خواهد شد.

تبصره- محكومله ميتواند مال ديگري را از اموال محكومعليه به جاي مال مورد اعتراض معرفي نمايد. در اين صورت آن مال توقيف و از مال مورد اعتراض رفع توقيف ميشود و رسيدگي به شكايت شخص ثالث نيز موقوف ميگردد.

فصل ششم: حق تقدم

ماده 148- در هر مورد كه اجراييههاي متعدد به قسمت اجراء رسيده باشد، دادورز (مأمور اجرا) بايد حق تقدم هر يك از محكوملهم را به ترتيب زير رعايت نمايد:

1- اگر مال منقول يا غير منقول محكومعليه نزد محكومله رهن يا وثيقه يا مورد معامله شرطي و امثال آن يا در توقيف تأميني يا اجرايي باشد محكومله نسبت به مال مزبور به ميزان محكومبه بر ساير محكوملهم حق تقدم خواهد داشت.

2- خدمه خانه و كارگر و مستخدم محل كار محكومعليه نسبت به حقوق و دستمزد شش ماه خود.

3- نفقه زن و هزينه نگهداري اولاد صغير محكومعليه براي مدت شش ماه و مهريه تا ميزان دويست هزار ريال.

4- بستانكاران طبقات مذكور در بندهاي دوم و سوم نسبت به بقيه طلب خود و ساير بستانكاران.

ماده 149- پس از اينكه بستانكاران به ترتيب هر طبقه طلب خود را از اموال محكومعليه وصول نمودند اگر چيزي زائد از طلب آنها بقاي بماند بهطبقه بعدي داده ميشود و در هر يك از طبقات دوم تا چهارم اگر بستانكاران متعدد باشند مال محكومعليه به نسبت طلب بين آنها تقسيم ميگردد.

فصل هفتم: تأديه طلب

ماده 150- وجوهي كه در نتيجه فروش مال توقيف شده يا به طريق ديگر از محكومعليه وصول ميشود به ميزان محكوم به و هزينههاي اجرايي به محكومله داده خواهد شد و اگر زائد باشد بقيه به محكومعليه مسترد ميشود.

ماده 151- در صورتي كه وجوه حاصل كمتر از ميزان محكوم به و هزينههاي اجرائي باشد به درخواست محكومله براي وصول بقيه طلب او از ساير اموال محكومعليه توقيف ميشود.

ماده 152- در مقابل وجهي كه به محكومله داده ميشود دو نسخه رسيد اخذ ميگردد يك نسخه از آن به محكومعليه تسليم و نسخه ديگر درپرونده اجرايي بايگاني ميگردد.

ماده 153- در موردي كه محكومله بيش از يك نفر باشد و دارايي ديگري براي محكومعليه غير از مال توقيف شده معلوم نشود و هيچ يك از طلبكاران بر ديگري حق تقدم نداشته باشند از وجه وصول شده معادل هزينه اجرايي به كسي كه آن را پرداخته است داده ميشود و بقيه بين طلبكارانيكه تا آن تاريخ اجراييه صادر و درخواست استيفاء طلب خود را نمودهاند به نسبت طلبي كه دارند با رعايت مواد 154 و 155 تقسيم ميشود.

ماده 154- تقسيمنامه را دادورز (مأمور اجرا) تنظيم و به طلبكاران اخطار مينمايد تا از ميزان سهم خود مطلع گردند.

ماده 155- هر يك از طلبكاران كه شكايتي از ترتيب تقسيم داشته باشد ميتواند ظرف يك هفته از تاريخ اخطار دادورز (مأمور اجرا) راجع به ترتيب تقسيم به دادگاه مراجعه كند.

دادگاه در جلسه اداري به شكايت رسيدگي و تصميم قطعي اتخاذ مينمايد در اين صورت تقسيم پس از تعيين تكليف شكايت در دادگاه به عمل ميآيد.

ماده 156 – در صورتي كه به طلبكاري زائد از سهم او داده شده باشد مقدار زائد به نحوي كه در ماده 39 مقرر گرديده مسترد ميشود.

ماده 157- خسارت تأخير تأديه در صورتي كه حكم دادگاه تا تاريخ وصول مقرر شده باشد تا زمان تنظيم تقسيمنامه جزء طلب محكومله محسوب خواهد شد.

فصل هشتم: هزينههاي اجرايي

ماده 158- هزينههاي اجرايي عبارت است از:

1- پنج درصد مبلغ محكومبه بابت حق اجراي حكم كه بعد از اجراء وصول ميشود. در دعاوي مالي كه خواسته وجه نقد نيست حق اجراء به مأخذ بهاي خواسته كه در دادخواست تعيين و مورد حكم قرار گرفته حساب ميشود مگر اين كه دادگاه قيمت ديگري براي خواسته معين نموده باشد.

2- هزينههايي كه براي اجراي حكم ضرورت داشته باشد مانند حقالزحمه خبره و كارشناس و ارزياب و حق حفاظت اموال و نظائر آن.

ماده 159- در تخليه مورد اجاره غير منقول صدي ده اجاره بهاي سه ماه و در ساير مواردي كه قانوناً تعيين بهاي خواسته لازم نيست از هزار ريال تا پنج هزار ريال به تشخيص دادگاه بابت حق اجراء دريافت ميشود.

ماده 160- پرداخت حق اجراء پس از انقضاي ده روز از تاريخ ابلاغ اجراييه بر عهده محكومعليه است ولي در صورتي كه طرفين سازش كنند يا بينخود ترتيبي براي اجراي حكم بدهند نصف حق اجراء دريافت خواهد شد. و در صورتي كه محكومبه بيست هزار ريال يا كمتر باشد حق اجراء تعلق نخواهد گرفت.

ماده 161- اگر محكوم به وجه نقد باشد حق اجراء هم ضمن آن وصول ميگردد و هر گاه محكومله بعد از شروع اقدامات اجرايي رأساً محكوم به را وصول نموده باشد و محكومعليه حاضر به پرداخت حق اجراء نشود حق مزبور از اموال محكومعليه طبق مقررات اجراي احكام وصول ميگردد.

در اين صورت هزينههايي كه براي توقيف و فروش اموال محكومعليه لازم باشد از صندوق دادگستري پرداخت شده و پس از وصول آن به صندوق مسترد ميگردد.

ماده 162- دادورز (مأمور اجرا) بايد حق اجراء را بلافاصله پس از وصول در قبال اخذ دو نسخه رسيد به صندوق دادگستري پرداخت كند و يك نسخه از رسيد مزبور را به محكومعليه تسليم و نسخه ديگري را پيوست پرونده اجرايي نمايد.

ماده 163- دادورز (مأمور اجرا) بايد جريمه نقدي مقرر در حكم قطعي را نيز به ترتيب مذكور در اين قانون وصول نمايد.

ماده 164- اجراي موقت حكم حق اجراء ندارد ولي اگر اجراي موقت به اجراي قطعي حكم منتهي شود حق اجراء وصول ميگردد.

ماده 165- راجع به احكامي كه قبل از خاتمه رسيدگي فرجامي نسبت به آنها اجراييه صادر گرديده حق اجراء پس از وصول در صندوق دادگستريميماند تا در صورت نقض حكم به محكومعليه مسترد گردد.

ماده 166- پنجاه درصد از حق اجراء طبق آييننامه وزارت دادگستري به مصرف تهيه و بهبود وسائل لازم براي تسريع اجراي احكام و پاداش متصديان اجراء ميرسد و بقيه به حساب درآمد اختصاصي وزارت دادگستري منظور ميگردد.

ماده 167- مقررات اين قانون شامل اجراييههايي نيز خواهد بود كه قبل از اين قانون صادر گرديده و در جريان اجراء ميباشند ليكن آن مقدار از اقدامات اجرايي كه مطابق قانون سابق به عمل آمده معتبر است.

ماده 168- هر گاه از تاريخ صدور اجراييه بيش از پنج سال گذشته و محكومله عمليات اجرايي را تعقيب نكرده باشد اجراييه بلااثر تلقي ميشود و در اين مورد اگر حق اجراء وصول نشده باشد ديگر قابل وصول نخواهد بود. محكومله ميتواند مجدداً از دادگاه تقاضاي صدور اجراييه نمايد ولي درمورد اجراي هر حكم فقط يك بار حق اجراء دريافت ميشود.

فصل نهم: احكام و اسناد لازمالاجراء كشورهاي خارجي

ماده 169- احكام مدني صادر از دادگاههاي خارجي در صورتي كه واجد شرايط زير باشد در ايران قابل اجراء است مگر اينكه در قانون ترتيب ديگري مقرر شده باشد:

1- حكم از كشوري صادر شده باشد كه به موجب قوانين خود يا عهود يا قراردادها احكام صادر از دادگاه هاي ايران در آن كشور قابل اجراء باشد يا در مورد اجراي احكام معامله متقابل نمايد.

2- مفاد حكم مخالف با قوانين مربوط به نظم عمومي يا اخلاق حسنه نباشد.

3- اجراي حكم مخالف با عهود بينالمللي كه دولت ايران آن را امضاء كرده يا مخالف قوانين مخصوص نباشد.

4- حكم در كشوري كه صادر شده قطعي و لازمالاجراء بوده و به علت قانوني از اعتبار نيفتاده باشد.

5- از دادگاه هاي ايران حكمي مخالف دادگاه خارجي صادر نشده باشد.

6- رسيدگي به موضوع دعوي مطابق قوانين ايران اختصاص به دادگاه هاي ايران نداشته باشد.

7- حكم راجع به اموال غير منقول واقع در ايران و حقوق متعلق به آن نباشد.

8- دستور اجراي حكم از مقامات صلاحيتدار كشور صادركننده حكم صادر شده باشد.

ماده 170- مرجع تقاضاي اجراي حكم دادگاه شهرستان محل اقامت يا محل سكونت محكومعليه است و اگر محل اقامت يا محل سكونت محكوم عليه در ايران معلوم نباشد دادگاه شهرستان تهران است.

ماده 171- در صورتي كه در معاهدات و قراردادهاي بين دولت ايران و كشور صادركننده حكم ترتيب و شرايطي براي اجراي حكم مقرر شده باشد همان ترتيب و شرائط متبع خواهد بود.

ماده 172- اجراي حكم بايد كتباً تقاضا شود و در تقاضانامه مزبور نام محكومله و محكومعليه و مشخصات ديگر آنها قيد گردد.

ماده 173- به تقاضانامه اجراي حكم بايد مدارك زير پيوست شود:

1- نسخهاي از رونوشت حكم دادگاه خارجي كه صحت مطابقت آن با اصل به وسيله مأمور سياسي يا كنسولي كشور صادركننده حكم گواهي شده باشد با ترجمه رسمي گواهي شده آن به زبان فارسي.

2- رونوشت دستور اجراي حكمي كه از طرف مرجع صلاحيتدار مربوط صادر شده با ترجمه گواهي شده آن.

3- گواهي نماينده سياسي يا كنسولي ايران در كشوري كه حكم از آنجا صادر شده يا نماينده سياسي يا كنسولي كشور صادركننده حكم در ايران راجع به صدور و دستور اجراي حكم از مقامات صلاحيتدار.

4- گواهي امضاء نماينده سياسي يا كنسولي كشور خارجي مقيم ايران از طرف وزارت امور خارجه.

ماده 174- مدير دفتر دادگاه عين تقاضا و پيوست هاي آن را به دادگاه ميفرستد و دادگاه در جلسه اداري فوقالعاده با بررسي تقاضا و مدارك ضميمه آن قرار قبول تقاضا و لازمالاجراء بودن حكم را صادر و دستور اجراء ميدهد و يا با ذكر علل و جهات رد تقاضا را اعلام مينمايد.

ماده 175- قرار رد تقاضا بايد به متقاضي ابلاغ شود و نامبرده ميتواند ظرف ده روز از آن پژوهش بخواهد.

ماده 176- دادگاه مرجع پژوهش در جلسه اداري فوقالعاده به موضوع رسيدگي و در صورت وارد بودن شكايت با فسخ رأي پژوهش خواسته امر به اجراي حكم صادر مينمايد و در غير اين صورت آن را تأييد ميكند.

رأي دادگاه قابل فرجام نخواهد بود.

ماده 177- اسناد تنظيم شده لازمالاجراء در كشورهاي خارجي به همان ترتيب و شرايطي كه براي اجراي احكام دادگاه هاي خارجي در ايران مقررگرديده قابل اجراء ميباشد و بعلاوه نماينده سياسي يا كنسولي ايران در كشوري كه سند در آنجا تنظيم شده باشد بايد موافقت تنظيم سند را با قوانين محل گواهي نمايد.

ماده 178- احكام و اسناد خارجي طبق مقررات اجراي احكام مدني به مرحله اجراء گذارده ميشود.

ماده 179- ترتيب رسيدگي به اختلافات ناشي از اجراي احكام و اسناد خارجي و اشكالاتي كه در جريان اجراء پيش ميآيد همچنين ترتيب توقيف عمليات اجرايي و ابطال اجراييه به نحوي است كه در قوانين ايران مقرر است. مرجع رسيدگي دادگاه هاي مذكور در ماده 170 ميباشد.

ماده 180- موارد مندرج در باب ششم قانون اصول محاكمات حقوقي مصوب 1329 قمري و مواد راجع به اجراي احكام در قانون تسريع محاكمات و ساير قوانيني كه مخالف اين قانون باشد ملغي است.

ماده 1- کليه وجوه و تسهيلات مالي که بانکها تا تاريخ اجراي قانون عمليات بانکي بدون ربا مصوب 8/6/1363 مجلس شوراي اسلامي به اشخاصحقيقي و حقوقي تحت هر عنوان پرداخت نمودهاند اعم از آن که قراردادي در اين خصوص تنظيم شده يا نشده باشد و مقرر بوده است که بدهکار درسررسيد معينه تسهيلات مالي و وجوه دريافتي را اعم از اصل و سود و ساير متفرعات مسترد دارد بر اساس مقررات و شرايط زمان اعطاي اين وجوه وتسهيلات قابل مطالبه و وصول است. کليه محاکم دادگستري و مراجع قضايي و دواير اجراي ثبت مکلفند طبق مقررات و شرايط زمان اعطاء وجوه وتسهيلات رسيدگي و نسبت به صدور حکم و وصول مطالبات بانکها اعم از اصل و هزينهها و خسارات و متفرعات متعلقه (خسارت تأخير تأديه،جريمه عدم انجام تعهد و غيره) اقدام نمايند.

ماده 2- در خصوص دعاوي که قبلاً راجع به مطالبات بانکها نزد مراجع قضايي مطرح و منجر به صدور حکم شده است و هزينهها و متفرعات وجريمه تأخير تأديه و جزاء تخلف از شرط متعلقه که وصول آن به نفع بانک مورد لحوق حکم واقع نشده است، بانکها ميتوانند تقاضاي تصحيح حکمرا از مرجع صادرکننده حکم بنمايند و مرجع صادرکننده حکم مکلف است وفق مقررات اين قانون رسيدگي و احکام صادره را تصحيح نمايد. مقرراتاين قانون در مورد دعاوي که در حال حاضر در محاکم مطرح رسيدگي است نيز اعمال ميگردد.

تبصره- دواير اجراي ثبت اسناد و املاک مکلفند بر اساس مفاد اسناد و قراردادهاي تنظيمي بين بانکها و مشتريان که منجر به صدور اجراييهشده اعم از آن که عمليات اجرايي خاتمه پيدا کرده يا در جريان اجراء باشد، نسبت به وصول خسارات تأخير تأديه و ساير متفرعات و هزينههاي مربوط طبق مقررات اين قانون عمل نمايند.

ماده واحده- وزارتخانهها و مؤسسات دولتي که درآمد و مخارج آنها در بودجه کل کشور منظور ميگردد، مکلفند وجوه مربوط به محکوم به دولتدر مورد احکام قطعي دادگاهها و اوراق لازمالاجراء ثبتي و دفاتر اسناد رسمي و يا اجراي دادگاهها و ساير مراجع قانوني را با رعايت مقررات از محلاعتبار مربوط به پرداخت تعهدات بودجه صوب سالهاي قبل منظور در قانون بودجه کل کشور و در صورت عدم وجود و عدم امکان تأمين از محلهاي قانوني ديگر در بودجه سال بعد خود منظور و پرداخت نمايند، اجراي دادگستري و ادارات ثبت اسناد و املاک و ساير مراجع قانوني ديگر مجاز بهتوقيف اموال منقول و غير منقول وزارتخانهها و مؤسسات دولتي که اعتبار و بودجه لازم را جهت پرداخت محکوم به ندارند تا تصويب و ابلاغ بودجهيک سال و نيم بعد از سال صدور حکم نخواهند بود. ضمناً دولت از دادن هر گونه تأمين در زمان مذکور معاف ميباشد. چنانچه ثابت شود وزارتخانه و مؤسسات ياد شده با وجود تأمين اعتبار از پرداختمحکوم به استنکاف نمودهاند، مسئول يا مسئولين مستنکف و متخلف توسط محاکم صالحه به يک سال انفصال از خدمات دولتي محکوم خواهند شدو چنانچه متخلف به وسيله استنکاف سبب وارد شدن خسارت بر محکومله شده باشد، ضامن خسارت وارده ميباشد.

تبصره 1- دستگاه مدعي عليه با تقاضاي مدعي بايد تضمين بانکي لازم را به عنوان تأمين مدعيبه به دادگاه بسپارد. در صورتي که دعوي يامقداري از خواسته رد شود، به حکم دادگاه تضمين يا مبلغ مانده به دستگاه مدعي عليه رد خواهد شد.

تبصره 2- تبصره 53 قانون بودجه سال 1357 و تبصره 18 قانون بودجه سال 1334 لغو ميشود.

ماده 1- مُعْسِر کسي است که به واسطه عدم کفايت دارايي يا عدم دسترسي به مال خود قادر به تأديه مخارج محاکمه يا ديون خود نباشد.

فصل اول: مواد 2 تا 19 ملغی شده است.

فصل دوم: اِعْسار در مورد محکومبه

ماده 20- مرجع رسيدگي به دعواي اِعْسار در مورد محکومبه محکمهاي است که بدايتاً به دعواي اصلي رسيدگي کرده است. دعواي اِعْسار در مقابل اوراق اجرائيه ثبت اسناد در محکمه محل اقامت مدعي اِعْسار اقامه خواهد شد.

ماده 21- دعواي اِعْسار در مورد محکومبه به طرفيت محکومله دعوي اصلي و در مورد ورقه لازمالاجراي ثبت اسناد به طرفيت متعهدلهاقامه خواهد شد.

ماده 22- در رسيدگي به دعواي اِعْسار در مورد محکومبه هر گاه محکومعليه براي معافيت موقتي از پرداخت مخارج عدليه نيز ادعاياِعْسار کند موقتاً و بدون رسيدگي مخصوص از مخارج مربوطه به دعوي اِعْسار معاف است.

ماده 23- مدعي اِعْسار بايد شهادت کتبي لااقل چهار نفر از اشخاصي که از وضع معيشت و زندگاني او مطلع باشند به عرض حال خود ضميمه نمايند.

در شهادتنامه مذکور بايد اسم و شغل و وسايل گذران مدعي اِعْسار و عدم تمکن او براي پرداخت محکومبه يا دين با تعيين مبلغ آنتصريح شود.

ماده 24- مقررات مواد 8 و 9 و قسمت اول ماده 10 و ماده 11 و ماده 12 (جز اخطار به مدعيالعموم) در مورد اِعْسار نسبت بهمحکومبه يا دين نيز رعايت خواهد شد. (با توجه به ملغي شدن مواد فصل اول قانون اِعْسار، مادة 24 نيز ملغي خواهد بود.)

ماده 25- در صورت غيبت مدعي اِعْسار در جلسه محاکمه يا عدم تعقيب او تقاضاي مدعيعليه براي رسيدگي به دعوي مزبور کافياست.

ماده 26- حکم رد يا قبول اِعْسار در مورد محکومبه قابل استيناف و تميز است.

فصل سوم: مقررات جزائی

ماده 27- در مورد رد عرض حال اِعْسار به طريق ذيل رفتار ميشود:

1- در صورتي که ادعاي اِعْسار براي معافيت از مخارج عدليه باشد محکمه در ضمن حکم رد اِعْسار مدعي اِعْسار را به پرداخت وجوه ذيلمحکوم خواهد کرد:

الف- دو برابر مخارج دعواي اصلي در مرحلهاي که براي معافيت از مخارج آن عرض حال اِعْسار داده شده در صورت تعقيب دعواي اصلي و در غيراين صورت معادل آن مخارج.

ب- حقالوکاله وکيل از بابت محاکمه اِعْسار در صورتي که وکيلي مطابق ماده 18 براي او معين شده باشد و به شرط تقاضاي وکيل.

2- در صورتي که ادعاي اِعْسار در مورد محکومبه باشد محکمه در ضمن حکم رد اِعْسار مدعي اِعْسار را به پرداخت وجوه ذيل محکوم مينمايد:

الف- مخارج محاکمه اِعْسار معادل دو برابر مخارج معمولي.

ب- حقالوکاله وکيل از بابت محکمه اِعْسار به شرح مذکور در قسمت (ب) فقره اول همين ماده .

ماده 28- مفاد قسمت 2 از ماده 27 در مورد رد اِعْسار در مقابل اوراق اجرائيه ثبت اسناد نيز لازمالرعايه است.

ماده 29- اگر پس از صدور حکم اِعْسار معلوم شود که مدعي اِعْسار بر خلاف واقع خود را مُعْسِر قلمداد کرده به حبس تأديبي از يک ماه تاشش ماه محکوم خواهد شد.

ماده 30- اگر پس از قبول اِعْسار ثابت شود که شهود قضيه عامداً شهادت دروغ کتبي يا شفاهي داده به مجازات مذکور در قسمت اخير ماده 218قانون مجازات عمومي محکوم خواهند شد.

ماده 31- هر گاه معلوم شود پس از صدور حکم اِعْسار از مُعْسِر رفع عسرت شده و معهذا از حکم اِعْسار استفاده کرده است به تقاضاي محکومله يا متعهدله جزائاً تعقيب و به حبس تأديبي تا دو ماه محکوم خواهد شد.

ماده 32- هر کس که به نحوي از انحاء براي مُعْسِر قلمداد کردن کسي که مُعْسِر نيست با او تباني کرده و يا بر خلاف حقيقت خود را طلبکارمُعْسِر قلمداد و در اين موضوع با مُعْسِر تباني کند شريک جرم مذکور در ماده فوق محسوب خواهد شد.

فصل چهارم: مقررات مختلفه

ماده 33- از تاجر عرضحال اِعْسار پذيرفته نميشود تاجري که مدعي اِعْسار باشد بايد مطابق مقررات قانون تجارت عرضحال توقف دهدکسبه جزء مشمول اين ماده نخواهند بود.

ماده 34- در هر موقع که مُعْسِر به تأديه تمام يا قسمتي از بدهي خود متمکن گردد ملزم به تأديه آن است نسبت به ورقه اجرائيه که بر عليه مُعْسِر صادر شده مرور زمان از تاريخ تمکن جاري ميشود و مدت آن ده سال است.

ماده 35- اگر کسي که معافيت از مخارج محاکمه را تحصيل کرده است در دعواي اصلي خود محکوم به بيحقي گردد محکومله نيز ازپرداخت بقيه مخارج محاکمه که به محکوميت مُعْسِر منتهي شده معاف خواهد بود.

ماده 36- در کليه اختيارات و حقوق مالي مدعي اِعْسار که استفاده از آن مؤثر در تأديه ديون باشد طلبکاران از قائممقام قانوني مدعياِعْسار بوده و حق دارند به جاي او از اختيارات و حقوق مزبوره استفاده کنند.

ماده 37- اشخاصي که دارايي نداشته يا دارايي آنها کافي براي تأديه تمام بدهي نباشد ولي با عايدات شغل و حرفه خود بتوانند تمام ياقسمتي از بدهي خود را بپردازند محکمه (در مورد محکومبه) و اداره ثبت (در مورد اوراق لازمالاجراء) با در نظر گرفتن مبلغ بدهي و عايداتبدهکار و معيشت ضروري او ميزان و مدت و عده اقساطي را که بايد داده شود تعيين خواهد کرد.

ماده 38- کسي که طلب خود را به غير مديون انتقال داده و بعد از انتقال آن را از مديون سابق خود دريافت کرده و يا به ديگري انتقال دهدکلاهبردار محسوب ميشود.

هر گاه مديون بدهي خود را بعد از انتقال به داين سابق تأديه نمايد منتقلاليه حق رجوع به او نخواهد داشت مگر اين که ثابت نمايد که قبل از تأديه دينانتقال را به اطلاع مديون رسانيده و يا اين که مديون به وسيله ديگري از انتقال مستحضر بوده است.

ماده 39- از تاريخ اجراء اين قانون ديگر دعوايي به عنوان دعواي افلاس پذيرفته نخواهد شد و نسبت به دعاوي افلاسي که قبل از تاريخاجراء اين قانون اقامه شده بر طبق نظامنامه مخصوص که وزارت عدليه تنظيم خواهد نمود اقدام ميشود.

ماده 40- قانون اِعْسار و افلاس مصوب 25 آبان ماه 1310 نسخ و مواد 624 و 625 و 626 و 798 و 799 و 800 و 801 و 802 و 803 و 804 قانون اصول محاکماتي که به موجب قانون مزبور نسخ شده به حال منسوخي باقي ميماند و اين قانون از تاريخ تصويب به موقع اجراء گذارده ميشود.

ماده 1- هر کس به موجب حکم دادگاه در امر جزايي به پرداخت جزاي نقدي محکوم گردد و آن را نپردازد و يا مالي غير از مستثنيات دين از او به دست نيايد به دستور قاضي صادرکننده حکم به ازاي هر پنجاه هزار ريال يا کسر آن يک روز بازداشت ميگردد.

در صورتي که محکوميت مذکور توام با مجازات حبس باشد، بازداشت بدل از جزاي نقدي از تاريخ اتمام مجازات حبس شروع ميشود و از حداکثر مدت حبس مقرر در قانون براي آن جرم بيشتر نخواهد شد و در هر حال حداکثر مدت بدل از جزاي نقدي نبايد از پنج سال تجاوز نمايد.

تبصره- مبلغ مذکور در اين ماده به تناسب تورم هر سه سال يک بار به پيشنهاد وزير دادگستري وتصويب رييس قوه قضاييه تعديل و در خصوص احکامي که در آن سال صادر ميگردد لازمالاجراخواهد بود.

ماده 2- هر کس محکوم به پرداخت مالي به ديگري شود، چه به صورت استرداد عين يا قيمت يامثل آن و يا ضرر و زيان ناشي از جرم يا ديه و آن را تاديه ننمايد دادگاه او را الزام به تاديه نموده و چنانچه مالي از او در دسترس باشد آن را ضبط و به ميزان محکوميت، از مال ضبط شده استيفا مينمايد و در غير اين صورت بنا به تقاضاي محکومله، ممتنع را در صورتي که مُعْسِر نباشد تا زمان تاديه حبس خواهد کرد.

تبصره- چنانچه موضوع اين ماده صرفا دين بوده و در ذمه مديون باشد دادگاه در حکم خود مستثنيات دين را منظور خواهد داشت و در مورد استرداد عين در صورتي مقررات فوق اعمال ميشود که عين موجود نباشد به جز در بدل حيلوله که برابر مقررات مربوطه عمل خواهد شد.

ماده 3- هرگاه محکوم عليه مدعي اِعْسار شود (ضمن اجراي حبس) به ادعاي وي خارج از نوبترسيدگي و در صورت اثبات اِعْسار از حبس آزاد خواهد شد و چنانچه متمکن از پرداخت به نحو اقساط شناخته شود دادگاه متناسب با وضعيت مالي وي حکم بر تقسيط محکوم به را صادر خواهدکرد.

تبصره- در صورتي که محکومعليه موضوع اين ماده بيمار باشد به نحوي که حبس موجب شدتبيماري و يا تاخير درمان وي شود، اجراي حبس تا رفع بيماري به تاخير خواهد افتاد.

ماده 4- هرکس به قصد فرار از اداي دين و تعهدات مالي موضوع اسناد لازمالاجرا و کليه محکوميت هاي مالي، مال خود را به ديگري انتقال دهد به نحوي که باقيمانده اموالش براي پرداخت بدهي او کافي نباشد عمل او جرم تلقي و مرتکب به چهارماه تا دو سال حبس تعزيري محکوم خواهد شد و در صورتي که انتقال گيرنده نيز با علم به موضوع اقدام کرده باشد شريک جرم محسوب ميگردد و در اين صورت اگر مال در ملکيت انتقال گيرنده باشد عين آن و در غير اينصورت قيمت يا مثل آن از اموال انتقال گيرنده بابت تاديه دين استيفا خواهد شد.

ماده 5- مفاد اين قانون در خصوص محکومين سازمان تعزيرات حکومتي نيز مجري خواهد بود.

ماده 6- آييننامه اجرايي اين قانون ظرف مدت سهماه توسط وزارت دادگستري تهيه و به تصويبرييس قوه قضاييه خواهد رسيد.

ماده 7- اين قانون از تاريخ تصويب لازم الاجرا بوده و حکم مندرج در ماده (1) شامل کليه آرايصادره قبل از لازمالاجرا شدن اين قانون نيز ميگردد و کليه قوانين و مقررات مغاير با آن از جمله قانون نحوه اجراي محکوميت هاي مالي مصوب 1351 و قانون منع توقيف اشخاص در قبال تخلف از انجام تعهدات و الزامات مالي مصوب 1352 لغو ميگردد.

لینک دین
تلگرام
اینستاگرام
الووکیل

ورود اعضا

برای دریافت خدمات حقوقی ثبت نام کنید